سخنان گوته-سری دوم
سخنان گوته-سری دوم
اين تضادها هستند كه ما را به كاميابي مي رسانند.
من در تولد خود نقشي نداشتم و در مرگ خود نيز نقشي ندارم؛ نقش من همه در زندگي من است.
كسي كه از مرگ مي ترسد از زندگي هم مي ترسد؛ زيرا مرگ و زندگي از يكديگر جدايي ناپذيرند و هر دو، جلوه ي يك حقيقت به شمار مي روند.
حتي هنگام مرگ نيز وابستگي به قوت اراده و نيروي خواستن در ما وجود دارد.
از همه چيز مهمتر در زندگي آن است كه انسان هدفي داشته و براي رسيدن به هدف خود داراي استعداد كافي باشد.
بهتر است پيش از آنكه شخصي ساعتي را تلف شده بداند، سرگرم بي ارزش ترين كار گردد.
هيچ چيز ارزشمندتر از همين امروز نيست.
هر شك و ترديدي تأخيرهاي خاص خود را به همراه دارد و ايام، با افسوس بر روزهاي از دست رفته مي گذرد.
كاري نيست كه نتوان با اراده از پيش برد. همه ي دشواريهايي كه براي من پيدا شده به ياري اراده و اقدام، از بين برده ام.
هيچ كس تا زماني كه نيروهايش را نيازموده، نمي داند كه دامنه ي آنها تا چه اندازه گسترده است.
مراقب باش كه نيروهايت را بر سر مسايل پراكنده از دست ندهي. هميشه تلاش كن كه آنها را متمركز كني.
گرفتن تصميم، اراده مي خواهد و اجراي تصميم، قدرت؛ اراده و قدرت دو بال نيكبختي هستند و بدون بال نبايد پريد.
يا كاري را آغاز نكن يا براي انجام آن از همه ي نيروي خود بهره بگير.
پر اهميت ترين كارها هرگز نبايد قرباني كم اهميت ترين كارها شوند.
به وظيفه ي خود آن گونه كه لازم است عمل كنيد؛ زيرا در اين صورت راه شما آشكار مي شود و در آن، تاريكي وجود نخواهد داشت.
وظيفه اي را كه از همه به شما نزديكتر است، انجام دهيد.
چون بيشتر نوابغ و ديوانگان رفتار مشابه دارند، نبوغ و جنون در يك رديف قرار مي گيرند.
نابغه در بند حدود ديگران نيست، قانون او در وجود خود اوست. همچون كوهي كه آتشفشان از درون مي خروشد و كوهپاره ها را از پيش بر مي اندازد و دهانه اي براي فوران خود مي سازد. فطرت وي قانون مي گذارد و كار خود را با آن مي سنجد.
نويسندگان از آن جهت كه چيزهاي نو مي آورند مبتكر نيستند، بلكه از آن جهت چنين اند كه آن چه را مي خواهند بگويند به گونه اي بيان مي كنند كه گويي هرگز پيش از آن گفته نشده است.
هر نويسنده تا حدي چهره ي خويش را در آثارش آشكار مي سازد، حتي اگر اين كار بر خلاف ميل اش باشد.
فقط هنگامي يك نويسنده مي تواند اثري مهم به وجود آورد كه كاملاً گوشه گير شود.
براي اينكه نويسنده اي باشيد كه ساده و روان بنويسد، سزاوار است كه آزاد انديش باشيد.
كسي كه شادماني را در خانهاش بيابد، شادترين انسان روي كرهي زمين است؛ خواه شاه باشد يا دهقان.
اگر وجود خار در گل مايه اندوه ماست، وجود گل در كنار خار بايد مايه شادي ما باشد.
بزرگترين مشكل ها در جايي نهفته است كه ما هرگز انتظارش را نداريم.
دست طبيعت در هر دل پاك اين احساس شريف را گذاشته است كه به تنهايي نمي تواند خوشبخت شود و بايد سعادت خود را در خوشبختي ديگران بجويد.
روحي كه زيبايي را مي بيند گاهي تنها مي ماند.
مردان كامياب غالبا از شكست، ميوه پيروزي چيده اند.
مردان مقاوم و باتجربه هميشه فرصت دارند كارها را از اول شروع كنند.
خوشبخت ترين فرد كسي است كه خوشبختي را در خانه خود جستجو مي كند.
عشق، تاج زندگي و سعادت جاوداني است.
دوستي مثل اسناد كهنه است؛ قدمت تاريخ آن را قيمتي مي كند.
كسي كه مي خواهد رازي را حفظ كند بايد اين واقعيت را كه رازي دارد، پنهان كند.
زن، شريك زندگاني و يار ساعات درماندگي است.
سخن گفتن يك نوع نياز است، ولي گوش دادن هنر است.
اگر مردم زبان «مقاصد» يكديگر را مي فهميدند، اختلاف از ميان برداشته مي شد.
خوشبخت ترين مردم كسي است كه براي برتري هاي ديگران ارزش قائل است و از شادي ديگران آن قدر شاد مي شود كه گويي اين شادي مربوط به خود اوست.
قله ها را مگر با پيمودن راه هاي پيچ در پيچ نمي توان فتح كرد.
كوشش، نخستين وظيفه ي انسان است.
آنجا كه نور بيشتر است، سايه هاي سياه تري مي توان يافت.
در مورد همه ي نو آوريها و خلاقيت ها يك حقيقت ابتدايي وجود دارد: از لحظه اي كه شخص به طور قطع مصمم به كاري مي شود، همه ي امدادهاي غيبي به كمك او مي آيند.
من از هيچ مكتبي پيروي نمي كنم، از هيچ استادي چاپلوسي نمي كنم... ديوانه اي هستم كه قايقم را خود هدايت مي كنم.
به حقيقت، كسي را مي توانيم والا و محترم بدانيم كه در جست و جوي خويش نيست.
به خويشتن اعتماد كن، آنگاه راه زندگي را خواهي يافت.
قلب مغرور و خودخواه هرگز نمي تواند از سرگيجه و بي حوصلگي بگريزد.
جواني نيز مانند پاك ترين و بهترين عشقها سرانجامي ندارد.
كسي كه داراي عزمي راسخ است، جهان را مطابق ميل خويش عوض مي كند.
مرد عمل وجدان ندارد؛ تنها مرد انديشه است كه با وجدان است.
زياده روي در گفتار براي زنان خيلي طبيعي تر از راستگويي است.
دل من پيوسته آرزوي پرواز دارد، نه براي آنكه به سوي آسمان رود، بلكه تا از دست خويش بگريزد.




